ــ به زنده یاد نام به خون خفتگان مبارز سیاسی ایران ــ

 

پرواز  با عاشقان رهایی

 

پروانه و پرستو و پلنگ

می توانستند،

آری می توانستند،

از دستان عاشق ما

آب و عسل بنوشند.

اما نگذاشتند،

نگذاشتند،

دشمنان کار،

دشمنان رفیقان ما،

آندم در پوست شیر برآمدند.

جیب ها را گشتند ــ به فرمان لاجوردی کفتار ــ

چیزی نیافتند،

نیافتند جز تمنای سه حرف عشق.

دوباره نبرد مخفی گشت.

خانه های پنهانی دوستی را،

یافتند و دریدند.

گروه، گروه یاران

در بندهای خشم آرمیدند.

 

سرود ای لورکا،

ای عروسی در خون!

آه ای سلطانپور!

در سلول ها،

زمزمه گل دهان لادنها بود.

هنوز یاد ما،

چون کبوتر سپید سرگردان،

برفراز سربدارانی،

همچون توماج و کاک فواد،

شهرام و پوران،

اردین و پاک نژاد، می چرخید.

که سیامک و نرگس ها،

ارژنگ و خزرها،

پشت به سینه دیوارستان،

قامت افراز،

ــ با چشم باز حقیقت ــ

روبروی آتش تیرباران،

سرودند فریادکشان،

نه بلند ای اوین،

تا برج گوهردشت و قزل حصاری

نه،مباد هرگز!

قلب ایران مادران،

باد سراسر در رهایی!

قرمزی افروز رخسار بابک،

تاج گل مزار ما باد!

این خون شکوفه های بوسه و بدرود ما،

ای بیداری وجدان ها!

می تراوند همیشه،

با یاد جاودانه خاک خاوران.

تا بهار در بهاران،

از عطر تن ما،

ای دریغا دریغ،

هرچه سزاوارتر،

سرشارتر باد!

آه یاد آورید یاران،

از خار عقرب در گل.

شلیک به گلدان استخوان،

یاد آورید یاران!

 

مجید خرمی

فرانکفورت در کنار رود ماین