مختصات مذهبی ـ فاشیستی جمهوری اسلامی ایران

روزبه حسین پور

rouzbeh_hosseinpour3368@yahoo.com

 

قبل از تحلیل این مساله میخواهم با یک عقبگرد تاریخی به موضوعاتی اشاره بکنم که در تعیین مختصات جهان بینی، موضع طبقاتی، مخرج مشترک بین سرمایه داری و قشر دینی ـ سیاسی و همچنین هویت جمهوری اسلامی مهم هستند تا این که ما بتوانیم مابین انقلاب و ضد انقلاب وجه تمایزات را درک کرده و قضاوت غلط سیاسی ـ تاریخی نکنیم.

در ایران زمان شاه بر اساس خواست و قدرت امپریالیسم آمریکای شمالی  و انگلیس بعد ار کودتای سازمان سیا وسرویس هوشیار در سال 1953 جو ضد ملی و ضد کمونیستی در کل ایران حاکم گشت. شاه تمام گروهای سیاسی اعم از" راست و چپ" و " سیوسیالیستها و کمونیستها " را قدغن کرد و بدین وسیله یک اختناق سیاسی با پیگردهای شدید را باعث گشت که حاصلش عقیم سازی فرهنگ سیاسی و ترویج آپولیتیسم در جامعه ایران بود. بنابراین علل این تفکر و عملکرد استبدادی و ضد دموکراتیکی در عنصر نظام حکومت سلطنتی محتوی است که آزادی سیاسی سم کشنده برای آن است.

شاه با اقتباس از تئوری نئوپوزیتیویستی ـ امپریالیستی  کارل پوپر و ماکس وبر معتقد بود که " دموکراسی حاکمیت مردم بر مردم است".  هر دو شخص نامبرده حاکمیت مردم را یک واژه خطرناک قلمداد کرده اند و به نظر آنها مردم سالاری زمانی حاکم است که افراد تحت سلطه در انتخابات فقط به سلطه گران  رای بدهند.  این در واقع تحریف مردم سالاری یونانی کلئیس تنس است تا اینکه با ترویج این ایده سیاسی کلاه بر سر مردم بگذارند و ادعا بکنند که هر نوع حاکمیتی با دموکراسی سر و کار دارد. بنابراین برای این تئورسینهای امپریالیستی دموکراسی همه چیز است جز حاکمیت اقتصادی ـ سیاسی مردم که در آن فقط و فقط حفظ حاکمیت سرمایه و صاحبانش در مد نظر قرار دارند.  

 

بنابراین سقط جنین مام وطن سیستم شاهنشاهی، جمهوری اسلامی بود که طرحش در سال 1979 با دسیسه امپریالیسم آمریکا و امپریالیستهای غربی مثل فرانسه و انگلستان در فرانسه ریخته شد. این بار خمینی رهبر کودتای خارج از کشور بود که با همکاری جاسوسان آمریکائی مثل بهشتی، قطب زاده، بنی صدر، تمام قرادادها را جهت حفظ نظام در ایران با سازمان سیا  تحت نظارت راترفورد بسته بود. هدف فقط این بود که شاه ایران را ترک بکند ولی نظام حاکم در ایران باقی بماند.

در ضمن همین ساخت و پاختهای سیاسی در خارج، در زندانهای ایران نیز ائتلاف سیاسی و همکاری مشترک بین ساواک و زندانیان سیاسی ـ مذهبی با این اتفاق نظر به وجود  آمد که آنها از طریق تشکیل کمیته های محلی در تمام نقاط ایران، همه نیروهای   سیاسی را شناسائی بکنند، بعدا آنها را به جان هم بیاندازند و به موقع عناصر ناصالح را از بین ببرند. در مد نظر این ائتلافات در درجه نخست ضد سوسیالیسم و ضد کمونیسم شدید قرار داشت.

بنابراین یک ارتجاع مذهبی ـ سیاسی ضد انقلابی وارد ایران شد که از قبل مخالف جهان بینی انساندوستانه سوسیالیستی و کمونیستی و حتی مخالف ترویج فرهنگ سیاسی جهت پرورش کثرت گرائی راست و چپ بود.

در اینجا این سئوال مطرح میشود که چرا جمهوری اسلامی یک رژیم مذهبی ـ فاشیستی است و به چه صورت این قابل اثبات است و چه وجه مشترکی با سایر سیستمهای فاشیستی دارد؟

تجربیات تاریخی این را به ما نشان داده اند که فاشیسم، " ترس و وحشت پاتولژیکی سیستم سرمایه داری است که قدرت اقتصادی و همزمان سیاسی را از دست بدهد". سیستم اقتصادی ایران بر اساس قواعد تولید و تبادل سنتی، بازاری، خانوادگی، دلالی بنیاد شده است که ساختارش علمی نیست و به همین علت قدرت رقابت در بازار جهانی را ندارد و قادر نیست در چهارچوب شیوه بازاری سنتی، ثبات رشد اقتصادی را تضمین بکند. بنابراین سرمایه دار ایرانی تحت بیسوادی و کم سوادی اقتصادی، ترس شدیدی از مشارکت سوسیالیستها و کمونیستها در سیاست دارد و به همین خاطر جهت بقای قدرتش به ارتجاعیترین نیروهای موجود در جامعه ایران نقش میدهد. بنابراین جمهوری فاشیستی ـ مذهبی اسلامی خواست بخش عظیمی از سرمایه داری سنتی ـ ارتجاعی جامعه ایران است.

 

 من در اینجا به طور موجز به مخرج مشترک سیستمهای فاشیستی اشاره میکنم تا اینکه خواننده مقاله بتواند جایگاه رژیم ایران را خودش تشخیص بدهد. خصوصیات فاشیسم عبارتند از:

·       ایده ئولژی تامگرا و ایمان کورکورانه به یک رهبری لایزال توده ای

·       اتکاء به سیستم تک حزبی تحت شرایط حاکم متخاصم سرمایه داری

·       قدغن سازی همه احزاب و سازمانهای سیاسی

·       اعدام بی چون و چرای مخالفین سیاسی

·       ایجاد زندانهای مخفی و سیاسی

·       دشمنی سرسختانه با جهان بینی سوسیالیستی ـ کمونیستی واعلام آمادگی جهت مبارزه همه جانبه بر علیه آنها

·       از بین بردن تمام سندیکاها و سایر تشکلات کارگری

·       دشمنی با مردم سالاری، آزادی، برابری 

·       ملی گرائی افراطی (شوونیسم اسلامی در شکل نه شرقی نه غربی)

·       نژادپرستی

·       دشمنی با یهودیها ( به علاوه بهائی ستیزی در شیعه گری)

·       ایجاد تشکلات نظامی و شبه نظامی در میان توده مردم  جهت خفظ نظام

·       استفاده مبالغه آمیز از آداب و رسوم سنتی و گذشته گرای مردم جهت نفوذ بیشتر در توده های مردم

·       کنترل همه محاط مردم از طریق دولت فاشیستی و تهییج مردم برای سخن چینی در مورد همسایگان و خیانت به سایرعناصر غیرفاشیستی خودشان

·       کنترل شدید تبادل اطلاعات با جهان خارج از طریق مطبوعات چاپی و رسانه های سمعی و بصری

·       ارجحیت دادن به عناصر فاشیستی و وابستگانشان در کلیت جامعه

·       تک بعدی سازی حیات اجتماعی در چهارچوب ایده ئولژی حاکم

 

·       حالا خواننده میتواند با رجوع به خصوصیات فاشیستی فوق، به ماهیت جمهوری اسلامی پی ببرد و با توجه به تجربیات فردی ـ اجتماعی تحلیلی از شرایط عینی را برای خودش مجسم بکند.

 

ایده ئولژی تامگرا و ایمان کورکورانه به یک رهبری لایزال توده ای در ایران یک واقعیت تاریخی و سیاسی است که قانون اساسی ایران بر شالوده اراده همه محاط و لایزال الله و نماینده اش آیت الله در کره زمین تعریف شده است که هیچ فردی قادر نیست وجود و یا عدم وجودشان را به زیر علامت سئوال ببرد، در غیر این صورت سزایش شرک، کفر است و باید اعدام بگردد.

این را برای خودتان مجسم بکنید که این آخوند چقدر از نظر روانی مریض است که مخلوقات خالق خیالیش را هم میکشد. اگر هدف خدای مسلمان خلق موجودات باشد پس کشتن مخلوقاتش بیمفهوم میباشد. اگر این امر از جانب الله صادر شده باشد بایستی هر دو تا را در آگاهی انسانها بسورانیم زیرا که هر دو فاشیست هستند. زیگموند فروید حق داشت که بگوید: " دین یک مرض روانی برای کل بشریت است".